مصاحبه

مصاحبه با هفته‌نامه فرهنگ‌ملایر

– ابتدا خودتان را معرفی کنید.

کیمیا موسوی: ما سه جوان ملایری هستیم. من کارشناسی ارشدم را به تازگی در پژوهشکده‌ی علوم شناختی به پایان رسانده‌ام. امیر برادر من در دانشگاه تهران، تاریخ علم خوانده‌است و پریسا در دانشگاه امیرکبیر، دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار است.

پریسا یارمحمدی: کسب و کار فعلی ما عرضه‌ی محصولات ملایر با بسته‌بندی و ظاهر مناسب است. ما در کنار هر محصولی که ارائه می‌کنیم، داستان‌هایی از تاریخ و فرهنگ ملایر هم عرضه می‌کنیم.

– با چه هدفی شروع به این فعالیت کردید؟

کیمیا: خیلی پیش می‌آمد که بعضی از دوستان و آشنایان ما از شهرهای دیگر به دنبال سوغاتی با کیفیت ملایر بودند. ما متوجه شدیم که در شهرهای دیگر، بعضی اوقات محصولاتی که به نام شیره و کشمش ملایر فروخته می‌شود، محصولات بی کیفیتی هستند و این دارد به وجهه‌ی شهر ما و دارایی‌های فرهنگی آن ضربه می‌زند. برای ما خیلی مهم است که بقیه در مورد شهر ما چه خاطره و اطلاعاتی دارند و آیا ملایر را با تمام ظرفیت‌های فرهنگی و گردشگری‌اش می‌شناسند یا نه.

پریسا: من هم مهمترین هدفم برای شروع، ایجاد فضایی برای عرضه‌ی تصویر خوب و شایسته از ملایر بود. چون واقعاً خلأ فروش محصولات ملایر در بسته‌بندی‌های خوب و زیبا احساس می‌شد.

کیمیا: ما چند هدف داشتیم. اول اینکه بتوانیم سوغاتی‌های ملایر را به صورت درجه یک و با بهترین کیفیت به دست مردم بقیه‌ی شهرها برسانیم و در کنارش در مورد تاریخ و فرهنگ ملایر سخن بگوییم. بعد اینکه به معیشت پایدار کشاورزان و تولیدکننده‌های ملایری کمک کنیم که به واسطه‌ی ما محصولاتشان را به دست مصرف‌کنندگان بیشتری برسانند.

سیدامیر موسوی: برای من جرقه‌ی اولیه در آفریقا اتفاق افتاد. زمانی که در اوگاندا بودم، یک فروشنده‌ی سیاه‌پوست کارتن یک جعبه کشمش را به من نشان داد و گفت: این از ایران آمده؟ نگاه کردم و دیدم کارتن کشمش طلایی است و از ایران آمده. با خودم گفتم که عجب. یعنی محصولات زادگاه پدری من، می‌تواند حتی در یک قاره‌ی دیگر این‌طور مشتری و خواهان داشته باشد؟! از آن به بعد روزی نبود که به کشمش ملایر فکر نکنم یا از آن حرفی نزنم.

– اهداف شما برای آینده‌ی این کار چیست؟

پریسا: اینکه بتوانیم محصولات کشاورزی شهرمان ملایر را در سراسر جهان با کیفیت ارائه کنیم.

سیدامیر: دقیقاً برای من هم این موضوع مهم است. رسیدن به بازار گسترده‌ی جهانی.

کیمیا: یکی از برنامه‌های دیگر شیخعلی میرزا هم، برگزاری تور ملایرگردی، انگورچیدن و شیره‌گیری در ملایر است. همان‌طور که گلاب‌گیری در کاشان یا فصل شکوفه‌های گیلاس در شیراز در صنعت گردشگری این شهرها قابل توجه است، ملایر هم این قابلیت را دارد که در اواخر شهریورماه میزبان گردشگران داخلی و خارجی باشد تا بتوانند شکوه کار دسته‌جمعی و هنر شیره‌پزی کشاورزان ملایری را از نزدیک ببینند و این رویداد، خاطره‌ای از تاریخ و فرهنگ ملایر باشد.

 

– چرا ملایر؟ چرا این کار را در تهران یا شهرهای دیگر انجام ندادید؟

کیمیا: خب ما ملایری بودیم. ملایر واقعاً از نظر تاریخی و فرهنگی غنی است و قابلیت این را دارد که بتوانیم بر مبنای آن پایه‌های کارمان را محکم کنیم. می‌توان ساعت‌ها از ملایر و داستان‌های فرهنگی آن صحبت کرد.

پریسا: طبیعتاً هر شخصی به شهر و وطن خودش علقه‌ی بیشتری دارد. ما هم دوست داریم برای شهرمان کاری کرده باشیم.

امیر: البته به نظر من این رابطه دو طرفه است. یعنی همان‌طور که ما می‌خواهیم به ملایر سودی برسانیم، ملایر هم امتیاز و برتری کار ماست. من یاد گرفته‌ام که برای داشتن مخاطبان جهانی، خیلی اوقات ما باید به سراغ بومی‌‌ترین و شخصی‌ترین داشته‌هایمان برویم. همان‌طور که مثلاً رمان کلیدر محمود دولت آبادی در سبزوار که زادگاه خود اوست، روایت می‌شود و این امتیاز دولت‌آبادی بر نویسندگان دیگر است. اگر دولت‌آبادی می‌خواست یک رمان تهرانی یا آمریکایی بنویسد این امتیاز و برتری را دیگر نداشت.

– چه شد که اسم «شیخعلی میرزا» را انتخاب کردید؟

سیدامیر: شیخعلی میرزا نام نخستین حاکم ملایر است. همان کسی که بعدها با لقب شیخ‌الملوک مشهور شد.

کیمیا: اتفاقی که در ملایر دیدیم این بود که اشخاصی مانند سیف‌الدوله یا کریم‌خان زند از نام‌هایی هستند که زیاد به آنها پرداخته شده‌است. ولی از بعضی اشخاص نامی نیست. قسمت‌هایی از تاریخ ملایر دست‌نخورده باقی مانده‌است که بهتر بود به سراغ آن برویم.

فایل pdf این مصاحبه 👇🏻

هفته‌نامه فرهنگ‌ملایر

سفینه قهرمانیه

شاعری ملایری در روزگار قاجار

قهرمان خان از شاعران و نویسندگان نامدار ملایر در دوران فتحعلی شاه و محمدشاه است. در روزگار جوانی مربی سربازخانه بوده است و تا پایان حکومت فتحعلی شاه به همین کار اشتغال داشته است. بنابر مقدمه‌ای که بر کتاب «سفینه‌ی قهرمانیه» نوشته است، می‌گوید چون سربازی با تمایلات مذهبی او چندان سازگار نبوده است، در دوران محمدشاه قاجار در دهکده‌ی شیرین آباد ملایر منزوی می‌شود و مشغول نگارش کتابی در رثای اهل بیت در نظم و نثر می‌شود. می‌توانید نسخه‌ی pdf این کتاب (سفینه‌ی قهرمانیه) را از اینجا دانلود کنید. در این کتاب نوحه‌هایی برای مراسم‌های عزاداری امام حسین نوشته شده‌است و چاپخانه‌ی سپهر ملایر نخستین بار آن را منتشر کرده است.

به احتمال زیاد تاریخ تولد او در حوالی 1220 یا 1230 قمری است. در مقدمه‌ای که مرحوم میرزا یحیی خان صارمی (یکی از عموزاده‌های قهرمان خان) در سال 1370 قمری، بر سفینه‌ی قهرمانیه نوشته است، گفته شده است که قهرمان خان 80 سال پیش در ملایر می‌زیسته است. این شعر از این شاعر ملایری است:

باد صبا عطربیز و باده به مینا

سبزه به گلشن فکنده مسند خضرا

 

خازن مجلس بسوز عود به مجمر

مطرب قانون بساز لحن نکیسا

 

ساقی خلوت نشین به دور حریفان

رسم تسلسل نهاده سلسله بر پا

 

جنبش مژگان به زخم دل همه کاری

غمزه‌ی خوبان ز کار خود همه حاشا

 

شاهد محفل خراب و مجلسیان مست

گریه‌ی مستی خوش است و خنده‌ی صهبا

 

شورش مرغان ببین و بیهده منشین

خرقه ز صوفی ستان و باده بپیما

 

برای اطلاعات بیشتر از این شاعر ملایری به این منبع مراجعه کنید: جواد جعفری، ملایر و مردم آن، چاپخانه‌ی چهر، 1348 شمسی.

صفحه‌ی قهرمان‌خان قهری و سفینه‌ی قهرمانیه در ویکی‌پدیا

ابراهیم صفایی مورخ ملایری

ابراهیم صفایی از مورخین مشهوری است که کتاب‌های متعددی در زمینه‌ی تاریخ مشروطه و تاریخ قاجار نوشته است. او اصالتاً اهل ملایر است و در سال 1339 کتاب ارزشمندی با نام «تاریخ ملایر» منتشر کرده است. این اثر مختصر ابراهیم صفایی در عین حال که نخستین تحقیق تاریخی پیرامون تاریخچه‌ی ملایر است، تا امروز نیز از حیث دقت نظر تاریخی بی رقیب باقی مانده است و هیچ کتاب دیگری نتوانسته است در این زمینه با آن رقابت کند. در این کتاب اطلاعات تاریخی دقیقی در خصوص حضور سیف‌الدوله در ملایر، وضعیت ملایر در جنگ جهانی اول و تاریخچه روحانیون ملایر وجود دارد.

اطلاعیه انتشار تاریخ ملایر

اطلاعیه‌ی انتشار کتاب تاریخ ملایر، نشریه ارمغان، فروردین 1340 شمسی

من در گفتگو با جناب آقای ناصر حسن‌زاده (از مجموعه‌داران اسناد تاریخی) شنیدم که آقای ابراهیم صفایی در اواخر عمر قصد داشت کتاب «تاریخ ملایر» را با اسناد و اطلاعات جدیدتری منتشر کند. متأسفانه وضعیت معیشتی نامناسب به او اجازه‌ی این کار را نداد و  در اواخر عمر، مجبور شد دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌های تکمیلی‌اش درباره‌ی تاریخ ملایر را بفروشد. آقای حسن‌زاده گفتند که این دست‌نوشته‌ها هم‌اکنون نزد ایشان است.

تیتر یکی از آخرین مصاحبه‌های ابراهیم صفایی این بود: «با شصت جلد کتاب، حتی از پس هزینه‌های درمانم بر نمی‌آیم»! اگر تحملش را دارید، این مطلب غم‌انگیز را (مربوط به سال 1384) در خبرگزاری مهر بخوانید: لینک.

او می‌گوید: «بیش از يك سال است كه به خاطر مشكل چشم‌هايم به هيچ عنوان حق مطالعه يا نوشتن را ندارم و با وجود اينكه تاكنون سه كتاب از خاطراتم چاپ شده، اما هنوز خاطراتم را با رجال بزرگ تاريخ صدساله‌ی اخیر ايران مكتوب نكرده‌ام و ديگر توان نگارشش را هم ندارم».

ابراهیم صفایی دستی هم بر آتش شعر و ترانه داشت و ترانه‌ی معروف «سیمین بری» سروده‌ی اوست. این موسیقی عاشقانه را با آهنگسازی و صدای جمشید شیبانی بشنوید:

هم جان و هم جانانه‌ای امّا…
در دلبری افسانه‌ای امّا…
امّا ز من بیگانه‌ای امّا…